جدول جو
جدول جو

معنی ز خودشدن - جستجوی لغت در جدول جو

ز خودشدن(رَ تَ)
بیخود و بیهوش شدن. (ناظم الاطباء). از خود شدن. بیخبر و بیهوش شدن. (رشیدی). بیهوش شدن. از خود رفتن و مدهوش گشتن و بیحس شدن. (ناظم الاطباء). رجوع به از خود شدن و از خود رفتن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(لَ)
از خود رفتن:
ز خود شدم ز خیال پر از صفا ای دل
بگفتمش که زهی خوبی خدا ای دل.
مولوی
لغت نامه دهخدا
تصویری از از خود شدن
تصویر از خود شدن
از خود رفتن
فرهنگ لغت هوشیار